يزدفردا :علی اکبر قیومی:کارکرد نفت در جریان تحولات تاریخ معاصر ایران و مسیر اقتصادی کشور در سده اخیر، از جمله مسائل راهبردی در تحلیل های اقتصادی و اجتماعی ایران محسوب می شود.
واقعیت آن است که با اکتشاف نفت و نیاز روزافزون دنیای صنعتی به آن در مقام بزرگترین و مهم ترین منبع تامین انرژی و پایه انواع پلیمرها و پلاستیک ها، مسیر اجتماعی و اقتصادی بسیاری از کشورها و من جمله ایران به کلی تغییر کرد. نفت، صورت، ساختار و کارکرد تمامی نهادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی فرهنگی ما را به شدت متاثر ساخته است به طوری که ماهیت و هویت آنها وابسته و پیوسته به نفت است و اگر نفت نمی بود قطعاً و حتماً تمامی مناسبات و معادلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشورهایی چون ایران دستخوش تغییرات و تحولات اساسی می گردید.
گروهی از کارشناسان عمیقاً ب این باورند که نفت مسبب اصلی توسعه نایافتگی کشور در ابعاد گوناگون است و همه مشکلات ما به گونه ای ناشی از اتصال به این منبع هنگفت و مفت از ثروت است. بنابراین اگر ایران نفت نمی داشت چه بسا وضع و اوضاعی بهتر و مناسب تر از اکنون می داشتیم.
اگرچه اوضاع ایران بدون نفت را نمی توان با قطع و یقین ترسیم و تصویر نمود اما نباید از تاثیرات منفی عمده نفت در حوزه های گوناگون غافل بود. عمده ترین کارکردهای منفی نفت در نظام اجتماعی ایرا عبارتست از:
۱ – پوشش ناکارآمدی نظام اقتصادی:
بزرگترین تاثیر منفی نفت در اقتصاد ایران پوشش ضعف ها و ناکارآمدی های اقتصادی ایران است. ایران اگرچه از نظر بنیادهای تولید و فناوری و محیط کسب و کار جزء کشورهای فقیر است اما ثروت کلان نفت که بدون زحمت و محنت در اختیار ما قرار گرفته است، ما را در ردیف کشورهایی در حال توسعه و با درآمد سرانه نسبتاً بالا قرار داده است.
نفت واقعیات اقتصاد ضعیف و بیمار ما را از نظر خودمان مخفی نگاه داشته است؛ چراکه تعهدات مالی ما براحتی با فروش نفت تامین شده است و هیچگاه احساس نیاز و کمبود نکرده ایم تا مغزها و دست هایمان را به تلاش و تکاپو در عرصه اقتصاد وادار سازد. ما اگر چه کشوری فقیر از لحاظ سرانه تولید هستیم ولی مصرف کننده ای بزرگ به ویژه برای کالاهای لوکس محسوب می شویم. کافی است به بازارهایی چون خودرو و لوازم خانگی سری بزنیم. بهترین اجناس بزرگترین کمپانی های دنیا در اختیار ماست. اما پولی را که صرف خرید این اقلام و اجناس می کنیم حاصل کد یمین و عرق جبین نیست، بلکه محصول درآمد نفت است که ما را در عین فقر، مستغنی و برخوردار نشان می دهد.
البته لازم است متوجه باشیم که در ایران، حجم سایر منابع درآمدی دولت نظیر مالیات و میزان آنچه صادرات غیر نفتی نیز خوانده می شود نظیر فولاد و … نیز به طریق غیر مستقیم وابسته به نفت است به طوری که نوسانات جهانی قیمت نفت به خوبی آثار خود را در سایر بخش های درآمد ملی ما نشان می دهد.
البته مواردی دیگر از کژکارکردها در نظام اقتصادی ایران نظیر ثروت های بادآورده و یکشبه، ویژه خواری و … نیز مستقیم یا غیر مستقیم به نحوه توزیع و تزریق درآمدهای نفتی بازمی گردد.
۲- حجیم ساختن و ناکارآمدی نظام بروکراسی در ایران:
بعید است کسی در این گزاره اظهر من الشمس تردید داشته باشد که نظام اداری و اجرایی ما حجیم و ناکارآمد است. کافی است برای کار ساده ای چون اخذ پروانه ساختمان، دریافت گواهینامه رانندگی، ثبت یک مؤسسه یا شرکت، گرفتن تسهیلات، دادخواهی، انتقال یک سند و … به ادارات مربوطه مراجعه کنیم تا صحت این ادعا در همان برخورد نخست به اثبات برسد. علاوه بر کندی و لختی که از مظاهر عمده ناکارآمدی، است نظام دیدان سالاری ما فوق العاده حجیم است و همین امر چالاکی، انعطاف پذیری، سرعت و روزآمدی را از این سیستم سلب نموده و شکل و شیوه ای سلب و سخت و تودرتو بدان بخشیده است که لاجرم با فساد و تبعیض نیز همراه خواهد بود.
موازی کاری، ضعف در نظام انگیزشی کارکنان، بی سامان الگوی ارتقاء در سازمان های دولتی، عدم شفافیت، کارشناسی ضعیف و غالباً تشریفاتی، کاغذ بازی، فساد و … از دیگر نشانه های آشکار ضعف و ناکارآمدی نظام اداری کشور است که بخش عمده ای از آن به درآمدهای هنگفت نفت باز می گردد که این نظام معیوب را شاداب و سالم نشان می دهد.
به بیان دیگر درآمد نفت همچنانکه ناکارآمدی چرخه اقتصاد را در ایران پوشش داده است، نظام اداری کشور را نیز بیش از اندازه حجیم و نتیجتاً مبتلا به انواع مفاسد و معایب ساخته است؛ چرا که نفت به دولت این اجازه را داده است که هموراه جمع کثیری را به عنوان "نان خور" به استخدام خود درآورده و در هر کمبودی را با جذب نیروهای جدید (و نه تغییر فرایندها) و ایجاد نهادهایی موازی جبران نماید.
۳- اعطای قدرت مطلق به دولت و تضعیف نهادهای مردمی و مدنی:
درآمدهای کلان نفتی که کلاً و مستقیماً در اختیار دولت قرار دارد، قدرتی مطلق به آن بخشیده است و مسیر تولد، تقویت و توسعه نهادهای مستقل و قدرتمند مردمی را پیچیده و دشوار ساخته است؛ به طوری که
می توان گفت هیچ نهاد مستقل مردمی قدرتمندی به جز نهاد تاریخی روحانیت در ایران وجود ندارد.
احزاب سیاسی، مطبوعات و سازمان های مردم نهاد (NGO) مصادیق نهادهای مدنی هستند که بررسی وضعیت عمومی آنها در ایران ضعف عمومی آنها را بخوبی آشکار می سازد. احزاب سیاسی در ایران غالباً "دولت ساخته" هستند و نه "دولت ساز" (این تعبیر زیبای آقای دکتر حداد عادل رئیس دانشمند مجلس هفتم شورای اسلامی است. پایگاه اطلاع رسانی یزد فردا مورخ ۱۱/۱۰/۱۳۸۷). به همین دلیل غالباً ناپایدار و ضعیف هستند و بیشتر گروه ها یا باندهایی از رفقای قدیمی هستند که به دلایلی چون همشهری بودن، تحصیل در یک مدرسه علمیه یا دانشگاه، داشتن دوستان مشترک، همکار بودن و … تشکیل یافته اند و از قدرت تاثیرگزاری محدودی نیز برخوردار می باشند.
حکایت مطبوعات در ایران باز هم تاسف برانگیزتر است. چرا که همه مطبوعات به نوعی وابسته به سهمیه ها و یارانه های دولتی هستند و در پشت صحنه فعالیت اکثریت قریب به اتفاق آنها افراد یا نهادهای قدرتمند حکومتی قرار دارند. درست به همین علت، مطبوعات همچنانکه با سرانگشت حمایت مدیران متولد می شوند به راحتی نیز از بین می روند.
اما در مورد نهاد روحانیت که از آن به عنوان تنها نهاد مستقل مردمی در کشور یاد شد، اگرچه ایجاد
دستگاه های عریض و طویل آموزشی و فرهنگی نظیر دانشگاه ها، پژوهشگاه ها و استخدام روحانیون در دستگاه های دولتی با استفاده از منابع نفتی و به علاوه ارتباط وثیق و عمیق گروه زیادی از روحانیون با
دستگاه های سیاسی به دلیل ماهیت دینی نظام جمهوری اسلامی، سهم و نقش دولت را در حوزه های علمیه پررنگ تر ساخته است، اما با این وجود این دولت و حاکمیت است که به حوزه ها و نهاد روحانیت وابسته و محتاج است و نه بر عکس؛ چرا که مبانی مشروعیت نظام در آموزه های دینی تعریف شده است و طبعاً نهاد روحانیت متولی رسمی دین و مفسر منابع دینی در کشور است.
حاصل سخن آنکه درآمدهای نفتی به شدت دامنه فعالیت و حوزه نفوذ و تأثیر نهادهای مدنی و مردمی را در نظام سیاسی کشور محدود ساخته است.
۴- ضعف عمومی در فرهنگ نظم، تلاشگری و قناعت:
درآمد نفت باعث آن شده است که ما آزادانه بسیار بیشتر از داشته هایمان هزینه کنیم. همانند ثروتمند زاده ای که براحتی امکان آن را دارد که از محل جیب پدر، آمال و آرزوهای خود را محقق سازد. این فرد طبیعتاً چندان اهل تلاش، نظم، قناعت و پس انداز نخواهد بود. آشکار است که نظم و وقت شناسی در غالب برنامه های ما چندان جایگاهی ندارد و به قول ظریفی ما آنچه فراوان داریم و نگران از دست دادن آن نیستیم "زمان" است و به همین دلیل معمولا در هدردادن آن، به عنوان تنها سرمایه حیات، کاملاً گشاده دستانه عمل می کنیم.
از سوی دیگر فرهنگ شرعی و سنتی کار و قناعت در میان ایرانیان جای خود را به نوعی تن پروری، مصرف زدگی، تجمل گرایی و اسراف داده است به طوری که هم اکنون بسیاری از کشورهای توسعه یافته الگوی مصرفی متعادل تر از ما دارند.
این معایب عمده و عمیق در فرهنگ اجتماعی و اقتصادی ما، به گونه ای آشکار به تزریق بی محابای درآمدهای نفتی در نظام اقتصاد ملی باز می گردد و مع الاسف به رنگ باختن عناصری چون وقت شناسی، تلاشگری، نظم و وجدان کاری انجامیده است. عناصری بنیادین که قطعاً و حتماً بدون آنها هر نوع توسعه و پیشرفتی محال خواهد بود.
۵- بحران انرژی و محیط زیست:
یارانه های گشاده دستانه دولت در بخش انرژی که از طریق فروش نفت تأمین مالی می شود و مصرف مسرفانه سوخت در کشور، اصلی ترین دلیل بحران فراینده انرژی و محیط زیست در ایران محسوب می گردد.
در کشور ۷۰ میلیونی ایران بیش از کشورهای با جمعیت بالای ۳۰۰ میلیون نفر گاز یا بنزین مصرف می شود و روند تخریب و تجدید منابع طبیعی در کشور، فرسایش ها، از بین رفتن جنگل ها و مراتع، خشکسالی، کاهش بارندگی و … واقعاً نگران کننده است.
در ایران به دلیل برخورداری از منابع عظیم نفت، سوخت و حامل های انرژی هیچگاه قیمت واقعی و منطقی نداشته است و از سوی دیگر به دیگر منابع طبیعی به عنوان بزرگترین ثروت ملی و مهمترین عامل توسعه پایدار و متعادل در دراز مدت نگاه نشده است. این امر بحران بزرگ انرژی و محیط زیست را در ایران باعث شده است. اما متاسفانه باز به دلیل درآمدهای نفتی وجود چنین بحرانی احساس نمی شود.
اگرچه به نظر می رسد کارکردهای منفی سوء مدیریت درآمدهای کلان نفت در ایران گسترده تر از منافع آن است، اما این موضوع نباید منافع و محاسن نفت را پنهان و پوشیده نگاه دارد.
نفت، در زمره سه مولفه اصلی قدرت کشور در مناسبات و معادلات بین المللی محسوب می گردد. (عوامل دیگر قدرت ملی ایران، مذهب و جغرافیای راهبردی کشور است). با توجه به وابستگی حیاتی عموم کشورهای دنیا و به ویژه کشورهای صنعتی و قدرتمند به منابع انرژی، همه دولت ها رفتاری توام با احتیاط و مراعات با ممالک نفت خیز دارند و همین امر وزن خاصی در مذاکرات و چانه زنی های سیاسی به آنها می بخشد.
از طرف دیگر نفت عاملی مهم در همبستگی و یکپارچگی ملی ایران محسوب می شود. چراکه تمام منافع حاصل از فروش نفت در اختیار دولت قرار می گیرد و همین مساله به تقویت جایگاه و پایگاه دولت مرکزی در ایران انجامیده است. باید توجه داشت، ایران کشوری وسیع و دارای تنوع مذهبی و قومی است و برخورداری از حکومت مرکزی قوی شرط دوام اتحاد و انسجام ملی ماست. درآمد نفت عاملی قوی و بی بدیل در تقویت دولت مرکزی ایران بوده و کارکردی کلیدی در حفظ یکپارچگی ارضی ایران داشته است.
در پایان این گفتار یادآوری این نکته ضروری می نماید که آنچه از کارکردهای منفی درآمد نفت در ایران برشمردیم به نفس درآمدهای نفتی باز نمی گردد بلکه به سوء مدیریت این درآمدها مربوط است. یک ثروتمندزاده همچنانکه می تواند با هوسبازی و لاقیدی میراث پدر را ضایع کند، می تواند با حسن تدبیر و تلاشگری در مسیر توسعه کسب و کار و افزودن بر ثروت خویش گام بردارد.
نفتی که اکنون به عاملی منفی در اقتصاد ایران تبدیل شده است، می تواند موتور توسعه ملی کشور باشد. اما آنچه مانع تحقق این مهم شده است، مدیریت غلط حاکم بر درآمدهای نفت بوده است.
هم اکنون ما نفت را منبعی مجانی و پایان ناپذیر می پنداریم و امیدواریم با اصلاح این دیدگاه و بازبینی انتقادی کارکرد نفت در حوزه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شاهد استفاده بهینه از این ثروت عظیم در مسیر توسعه ایران اسلامی باشیم.

http://www.abarkoohnews.com/fa/wp/?p=1524
یزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا